- گوهر گداز
- آنکه جواهر را بگدازد، شیشه گر: آخر از ریگ گوهر گدازان چنان شیشه ای صافی کردند و از شوره خاک جهان این قالبهای لطیف ظاهر کرده اند
معنی گوهر گداز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل و شغل گوهر گداز
آنکه جواهر را بگدازد، شیشه گر: آخر از ریگ گوهر گدازان چنان شیشه ای صافی کردند و از شوره خاک جهان این قالبهای لطیف ظاهر کرده اند
گوهر افشان، فرو ریزنده اشک
گراینده گوهر مایل بجواهر، حاصل کننده گوهر: ازان کان گوهر گرای آمدند چو کیخسروان باز جای آمدند. (نظامی)
عمل و شغل گوهر گداز
دارای گوهر خداوند جواهر، دارای نژاد نیک نژاده اصیل، دارنده جوهر (تیغ و شمشیر و جز آن) جوهر دار: جود و عدلش هر دو نعمت ساز و محنت سوز باد دست و تیغش هر دو گوهر بار و گوهر دار باد (معزی)